فرهنگیان

این وبلاگ برای معلمان و دانش آموزان عزیز ساخته شده است . خواهشمندم نظرات و پیشنهادات خود را بیان کنید .

کلمات کلیدی

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

حکایت

شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۸، ۱۰:۲۴ ب.ظ

حکایت...

می‌گویند روزی برای سلطان محمود غزنوی کبکی را آوردند که لنگ بود.
فروشنده برای فروشش قیمت زیاد می‌خواست.
سلطان محمود حکمت قیمت زیاد کبک لنگ را جویا شد.
فروشنده گفت: «وقتی دام پهن می‌کنیم برای کبک‌ها، این کبک را نزدیک دام‌ها رها می‌کنم. آواز خوش سر می‌دهد و کبک‌های دیگر به سراغش می‌آیند و در این وقت در دام گرفتار می‌شوند.
هر بار که کبک را برای شکار ببریم، حتما تعدادی زیاد کبک گرفتار دام می‌شوند.»

سلطان محمود امر به خریدن کرد و خواستار کبک شد.
چون قیمت به فروشنده دادند و کبک به سلطان، سلطان تیغی بر گردن کبک لنگ زد و سرش را جدا کرد.
فروشنده که ناباوارنه سر قطع شده و تن بی‌جان کبک را می‌دید، گفت این کبک را چرا سر بریدید؟

سلطان محمود گفت: «هر کس ملت و قوم خود را بفروشد، باید سرش جدا شود!»📚📚📚

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۸ ، ۲۲:۲۴
محمد حسین رضوانی